atur hekmat & qazule zange akhar şarkı sözleri
تنهایی اخرین برگ زرد است
بر درختی که به آن هیچ نمانده
پرتوی زرد بی جان به یخ ها
در شروع فصل تاریک و سرما
هر بار هر بار هر بار
چرخه ی بی پایان تکرار
تنهایی لحظه ی رها شدن از
بلندی های افکار
تنهایی دختریست درمانده
انتهای کلاس جامانده
مثل آن برگ آخر که افتاد
و زمستان اول که رخ داد
فصل ها می شود تکرار تکرار
هر بار هر بار هر بار
چرخه ی بی پایان تکرار
تنهایی لحظه ی رها شدن از
بلندی های افکار