babak rajabi az vaghti umadi şarkı sözleri
از وقتی اومدی لبخند اومده
از چی بگم زبونم بند اومده
دستات از سر دنیام زیادین
اشکامو ببین اشکای شادین
دیگه پیاده رو تنهاییِ منو از یاد میبره
دلتنگیهای ما برگای زردین که باد میبره
پرسه تو پاریسه با تو قدم زدن
تلخیِ قهوه ی چشماتو هم زدن
بیا شبو توی شراب حل کنیم
همو تو کوچه ی جلفا بغل کنیم