barg blurry şarkı sözleri
به این باور رسیدم
که واقعیت زندگی
باید باشه جایی
ورای حرکت
سرخوردگی های مختلف روزگار
به طور اتفاقی
پیرو شرایط هستن
با همه خوبی ها و عیب ها نقش ها و نیست ها
برابرمون
همچون
باغچه ای با گلها و گیهاهانش ایستاد
براشون سوال بود
آیا کسی اونو میشناخت
بی نشاط
فضای خونم مسموم
تیر و تار
اشک نمیذاشت
که خیال میدون نمیخواست
فرار وسیله فتح بود
زمانی که معنی شکست نمیداد
با هم تو خیابونا
ول میگشتیم
هی
سرکی بکشیم
به قضایای قدیم
رفته رفته غم زده تر هوشیار ترین
مث دوتا رفیق
تیریپ
با هم تو خیابونا
میرقصیدیم
هی
منم پشتشون لخ لخ
باهاشون حال میکنم
چون دیوونه اند عینه
من
میسوزن(۳)
عین آتیش بازی زرد فامی
مثل عنکبوت به ستاره ها چشم میدوزن
منفجر
وسطشون نور تند آبی
البته تنهایی
یه وضعیت مادی
اینکه کسی نمیاد
تو هم اونجا جات نی
میلت به شک
به وسیله احساس درونی تضعیف
روسوم این اجتماع نمیدونیم
پایه و اساسش چیست
ماندگاری تندیس درد
سایه ی درونیه من
یاد پدر افتادم که
میگفت
نه با کسی بحث کن
نه از کسی انتقاد
هر چی گفت بگووو
حق با شماست
خودتووو
خلاص
اون عقیدشو میپرسته
نظره تورووو
نخواست
همیشه فریاد
میخوایم آینده ای بهتر
خلعی بی احساس
نمیخوره به درد هیچکس
تو پیخ خم مغز گم
با کمال تعجب
پی میبری یکی به رویاهات دس برد
زده
بابا دس خوش
تو
تو زندانی که خودم ساختم روحمو حبس کن
جا نداره واسه فرار
دیواراش سر کشیدن به فلک
انگار تو عمق چاه
منتظرم
که بیان
روحمو ببرن
باس دیگه یه سری
به سلولم بزنن
مطمئن شن
بی رمق
افتادم
تضمین
که جون بکنم
از بدن
میبینی که ترس ندارم
خیلی راحت از زندگی میگذرم
باشه که شاید
تو نبود ما بهترن
هروز یه ساز جدید میزنن
باشه که شاید
این گوشا بشنون

