Liberation

بدرقه‌‌ام کن به سوی رنگین‌‌کمان به سوی سرخی سپیده‌‌دمان رها شوم از این کابوس از این راه بی‌‌نشان از این تنگنای نفس‌بریده‌ی تار از این سال سرد و سقوط و سایه‌ی دار بدرقه‌ام کن به سوی جاده‌ی بیدار راهی شوم به شوق رهایی به شوق لحظه‌ لحظه‌ گردش خون میان موج و رگ و پولک ستاره و ماهی ز راه خون گذرم که خون نشانه‌ی راه است به خون قسم که پای رفتنم آماده‌ست بدرقه‌ام کن به سوی ستاره به سوی جاده‌ی بی‌انتها که پر از خاطرات شب و یار و دیاره پر از درد شراب و دونه‌‌‌های سرخ اناره نظربند مادر بزرگ همراه دست و دلم خاطره‌ای از کوله‌ بیرون میارم نظربند مادر بزرگ سبز و ساده بغل می‌‌‌‌کنه گریه‌‌‌های منو توی جاده خاطره‌‌ای از کوله‌ بیرون میارم عکس تا خورده‌ و مهربان پدر شده با من و بغض من همسفر بدرقه‌‌ام کن پسرم در آغوشم بخند گوشه‌‌ی جگرم بارقه نوری به شب تابیده بابا بدرقه‌ام کن سیاهی خوابیده بابا می‌‌روم به سوی دریای دور می‌‌روم به سوی دریای دور به سوی امید و سپیده‌‌دمان صبور به سوی زندگی، آزادی، نبض زنده‌‌ی نور ز راه خون گذرم که خون نشانه‌ی راه است به خون قسم که پای رفتنم آماده‌‌ست