Zelzele

میبینمت... یه دفعه یه زلزله میزنه تو دلم حسو به تو بگم یا بگذرم ازش میشناسمت... یه دفعه نفس شدی میکشمت یه دم تا تو نگی از عشق بیرون نمیره دم من از این فاصله پرم میدونی که بی تو دلخورم از این شرایط از این قفس از سرگردونی دنبال با تو بودنم که دیوونگیامو بت بگم تو ببینی که خسته ام چقدر از سرگردونی مگه میتونه کسی به من... دلم... تو رو برگردونه دلم... بی تو... یه سرگردونه نفس... تویی... بگو میمونی تو مگه میشه صدامو تو بشنوی این حال خرابو محل ندی و دیوونگیامو بشنوی بگو میمونی تو من از این فاصله پرم میدونی که بی تو دلخورم از این شرایط از این قفس از سرگردونی دنبال با تو بودنم که دیوونگیامو بت بگم تو ببینی که خسته ام چقدر از سرگردونی